شبحدیکشنری عربی به فارسیشبح , روح , روان , جان , خيال , تجسم روح , چون روح بر خانه ها و غيره سرزدن , ديو , جن , ترساندن
شاحندیکشنری عربی به فارسیاسب جنگي , دستگاه پرکردن باطري و هرچيز ديگر (مثل تفنگ) , باري , بار کننده (کشتي) , بار , بارکش , مکاري
شاحنةدیکشنری عربی به فارسیکاميون , بارکش , ماشين باري , معامله کردن , سروکار داشتن با , مبادله , معامله خرده ريز , واگن روباز , چرخ باربري , پيشقدم , پيشرو , پيشگام , پيشقراول , بال جناح
شبحدیکشنری عربی به فارسیشبح , روح , روان , جان , خيال , تجسم روح , چون روح بر خانه ها و غيره سرزدن , ديو , جن , ترساندن