مَنفُوشِفرهنگ واژگان قرآنزده شده (کلمه منفوش از مصدر نفش است ، که به معناي شيت کردن پشم است يا با دست و يا با کمانچه حلاجي ، و يا با چيز ديگر)
تخذلغتنامه دهخداتخذ. [ ت َ ] (ع مص ) فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گرفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (اقرب الموارد) (المنجد): لو شِئت ُ لتخِذْت ُ علیه اجرا
جرزةلغتنامه دهخداجرزة. [ج ُ زَ ] (اِخ ) نام ناحیه ای است به یمامه از اراضی کوفه از آن بنی ربیعه . (از معجم البلدان ) : کان بحیرا لم یقل لی ماتری من الامر او ینظر بوجه قسیم و لو
رمیضةلغتنامه دهخدارمیضة. [ رَ ض َ ] (ع ص ، اِ) استره ٔ تیز. (مهذب الاسماء). کارد تیز. وضاح بن اسماعیل گوید: «و ان شئت فاقتلنا بموسی رمیضة». (از اقرب الموارد). رمیض . (منتهی الارب
ممویةلغتنامه دهخداممویة. [ ] (اِخ ) ابوربیعه اصفهانی . نحوی و شاعر است و او را کتابهایی در نحو بوده است . از اشعار اوست :کن ابن من شئت و اکتسب ادبایغنیک تشریفه عن النسب لا شی ٔ ف