شُکْراًفرهنگ واژگان قرآنشکر- سپاسگزاري (شکر به معناي آن است که نعمت ولي نعمت را طوري به کار بزني که از انعام منعم آن خبر دهد(درراه درست استفاده کني ) و يا ثناي او بگويي که چه نعمتها ب
شکرالغتنامه دهخداشکرا. [ ش ُ رُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمد شهاب الدین احمدبن زین الدین امامی رومی حنفی . از دانشمندان قرن نهم هجری بود. او راست : 1- انیس العارفین . 2- منهاج الرشا
شکراﷲ شروانیلغتنامه دهخداشکراﷲ شروانی . [ ش ُ رُل ْ لا هَِ ش َرْ] (اِخ ) طبیب . او راست : 1- ریاض العلوم ، که آنرا به پارسی برای سلطان بایزیدبن سلطان محمدخان فاتح کرده است . 2- فتوحات ف
شکرالغتنامه دهخداشکرا. [ ش ُ رُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمد شهاب الدین احمدبن زین الدین امامی رومی حنفی . از دانشمندان قرن نهم هجری بود. او راست : 1- انیس العارفین . 2- منهاج الرشا
شکراﷲ شروانیلغتنامه دهخداشکراﷲ شروانی . [ ش ُ رُل ْ لا هَِ ش َرْ] (اِخ ) طبیب . او راست : 1- ریاض العلوم ، که آنرا به پارسی برای سلطان بایزیدبن سلطان محمدخان فاتح کرده است . 2- فتوحات ف
شکرآگینلغتنامه دهخداشکرآگین . [ ش َ ک َ / ش َک ْ ک َ] (ص مرکب ) شکرین . کنایه از سخت شیرین : ز فرقت لب مرجان شکّرآگینت به جان رسیدم کار و به لب رسیدم جان . سوزنی .و رجوع به شکرآکند
شکرآبلغتنامه دهخداشکرآب . [ ش َ ک َ ] (اِخ ) دهی است به شمال تهران آن سوی قلعه ٔ توچال میان شهرستانک وآهار. || آبی است بدین نام در آن موضع.
شکرآبادلغتنامه دهخداشکرآباد. [ ش ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاغه ٔ بخش دورود شهرستان بروجرد. سکنه 150 تن . آب آن از رودخانه و قنات . محصول عمده غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی