شِقْوَتُنَافرهنگ واژگان قرآنبدبختي (شقاوت و شقاء ضد سعادت است ، و سعادت هر چيزي خيري است که مختص به او است و شقاوتش نداشتن آن خير است و به عبارت ديگر : شقاوت به معناي شر مختص به هر چيزي اس
شغتالغتنامه دهخداشغتا. [ ش َ ] (اِ) شغاه و ترکش و تیردان و جعبه . (ناظم الاطباء). و ظاهراً مصحف شغار و شغاه است . و رجوع به شغاه و شغار شود.
شغنانلغتنامه دهخداشغنان . [ ش ُ / ش َ ] (اِخ ) موضعی است در ترکستان ، در ساحل رود سیحون . سکنه ٔ آن اسماعیلی اند. منسوب بدان شغنی است . (فرهنگ فارسی معین ).
شغللغتنامه دهخداشغل . [ ش َ / ش ُ ] (ع مص ) در کار داشتن کسی را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مشغول کردن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). || به کار
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن یوسف بن قاسم بن صبیح کاتب ، مکنی به ابوجعفر. وی از اهل کوفه و متولی رسائل مأمون بود و برادر وی قاسم بن یوسف مدّعی بود که از بنی عجل
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیربن اعین سنسن الشیبانی مکنی به ابوغالب . نقاوه ٔ خاندان آل اعین و ازکبار محدثین آن جماعت بشمار رود و بدین
شغتالغتنامه دهخداشغتا. [ ش َ ] (اِ) شغاه و ترکش و تیردان و جعبه . (ناظم الاطباء). و ظاهراً مصحف شغار و شغاه است . و رجوع به شغاه و شغار شود.
شغنانلغتنامه دهخداشغنان . [ ش ُ / ش َ ] (اِخ ) موضعی است در ترکستان ، در ساحل رود سیحون . سکنه ٔ آن اسماعیلی اند. منسوب بدان شغنی است . (فرهنگ فارسی معین ).