شَرَحَفرهنگ واژگان قرآنبسط داد - گشود (کلمه شرح به معناي بسط و وسعت دادن واصل اين کلمه به معناي پهن کردن و بسط دادن گوشت و امثال آن است)
شره شرهلغتنامه دهخداشره شره . [ ش ِرْ رَ ش ِرْ رَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) در تداول عامه ، پاره پاره (جامه ). (یادداشت مؤلف ). شرمبه شرمبه . شرنبه شرنبه . لقمه لقمه . تکه تکه . رجوع به شرمبه شود.
سره سرهلغتنامه دهخداسره سره . [ س َ رَ / رِ س َ رَ / رِ ] (ق مرکب ) خوب خوب . نیک نیک : اکنون بنشینم سره سره نظر میکنم تا نغزیهای ترا ای اﷲ می بینم . (کتاب المعارف ).
شرحوارلغتنامه دهخداشرحوار. [ ش َرْح ْ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) شرح نما و مانند شرح . تعبیرکنان . (ناظم الاطباء). مانند شرح و همچون شرح .