شویعرلغتنامه دهخداشویعر. [ ش ُ وَ ع ِ ] (اِخ ) لقب محمدبن حُمْران جُعْفی . || لقب ربیعةبن عثمان کنانی . || لقب هانی بن نوبة شیبانی . (منتهی الارب ).
شویعرلغتنامه دهخداشویعر. [ ش ُ وَ ع ِ ] (ع اِ مصغر) مصغر شاعر. (منتهی الارب ). پست تر از شاعر. شاعر کوچک . (ناظم الاطباء).
شویرلغتنامه دهخداشویر. [ ش ِ ] (اِ) نام شیرخشت در شیرین سوی قزوین . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیرخشت شود.
شویرانلغتنامه دهخداشویران . [ ش ِ ] (اِخ ) گویا تصحیف شمیران است . رجوع به شمیران و فهرست شاهنامه ٔ ولف شود.
ربیعةبن عثمانلغتنامه دهخداربیعةبن عثمان . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ع ُ ] (اِخ )شویعر صفوان بن عبد یا لیل ، از قبیله ٔ بنی سعدبن لیث .شاعر عرب که صاحب البیان و التبیین از او شعری آورده و در حاشیه
هانیلغتنامه دهخداهانی . (اِخ ) ابن توبةبن سحیم بن مرة، معروف به الشویعر الحنفی . از شعرای اسلامی است . درباره ٔ ضحاک بن قیس گوید:اذا شمر الضحاک للحرب شبهاغلام غذتة للحروب ربائبه
شعرورلغتنامه دهخداشعرور. [ ش ُ ] (ع اِ) شاعر. (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). شاعر. سپس ِ شویعر. (منتهی الارب ). شاعر توانا را خِنْذیذ و آنکه در درجه ٔ پائین تر از او قرار دارد شا
ضبیحلغتنامه دهخداضبیح . [ ض َ ] (اِخ ) نام اسپ ریب بن شریق . || نام اسب شویعرمحمدبن حمران . || نام اسپ حازوق حنفی خارجی . || نام اسپ اسعد جعفی . || نام اسپ داودبن متمم . (منتهی
متشاعرلغتنامه دهخدامتشاعر. [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) آن که خود را شاعر پندارد و شعرفروشنده و خودرا شاعر نماینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خود را ب