شوهافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ویژگی زن اخمو؛ بداخم؛ ترشرو.۲. زشترو.۳. نیکورو؛ زیبا۴. شوم؛ نامبارک. Δ در معنای ۲ و ۳ از اضداد است.
شوهاءلغتنامه دهخداشوهاء. [ ش َ ] (ع ص ) تأنیث اَشْوَه . زن زشت ترشروی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زن زشتروی . (مهذب الاسماء). || زن نیکوروی (از اضداد). || زن شوم نامبارک
شوهانلغتنامه دهخداشوهان . (اِخ ) یکی از طوایف پشت کوه از ایلات کرد ایران . ییلاق ایل مزبور در تهته و خوشول و قشلاق اش در بلوطسان است . (یادداشت مؤلف ). ایل کرد از طوایف پشتکوه .
شوهانواژهنامه آزادشوهان یکی از ایلهای لُر پشتکوه است که در چالب و چنگوله و نیز مهران، ایلام و ملکشاهی زندگی می کنند. زبان آنها لُری شوهانی است که یکی از گویشهای لُری فیلی یا لُرس
شوهاءلغتنامه دهخداشوهاء. [ ش َ ] (ع ص ) تأنیث اَشْوَه . زن زشت ترشروی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زن زشتروی . (مهذب الاسماء). || زن نیکوروی (از اضداد). || زن شوم نامبارک
شوهانلغتنامه دهخداشوهان . (اِخ ) یکی از طوایف پشت کوه از ایلات کرد ایران . ییلاق ایل مزبور در تهته و خوشول و قشلاق اش در بلوطسان است . (یادداشت مؤلف ). ایل کرد از طوایف پشتکوه .
شوهانواژهنامه آزادشوهان یکی از ایلهای لُر پشتکوه است که در چالب و چنگوله و نیز مهران، ایلام و ملکشاهی زندگی می کنند. زبان آنها لُری شوهانی است که یکی از گویشهای لُری فیلی یا لُرس
ساتروواژهنامه آزاد(لری شوهانی) بی عرضه؛ به انسان هایی گفته می شود که توانایی انجام درست هیچ کاری را ندارند.