شونگلغتنامه دهخداشونگ . (اِ) فریاد (به لهجه ٔ طبری ). (یادداشت مؤلف ). و شاید با لغت شنگ در شنگ و شیون ، قریب باشد.
شونگلغتنامه دهخداشونگ . [ ] (اِ) درختچه ای است که در نور و کجور و زیارت گرگان آن را شونگ و شن خوانند و عرب شجرةالطحال و زهرالعسل گوید. مردم رودسر و دیلمان و کرج آن را پلاخور نام
شنگینهفرهنگ انتشارات معین(شَ نَ یا نِ) (اِ.) 1 - چوب دستی که چارپایان را به وسیلة آن رانند. 2 - چوبی که گازران پارچه و لباس را به هنگام شست وشو با آن کوبند؛ کدین .
الجارهلغتنامه دهخداالجاره . [ اَ رَ / رِ ] (اِ) گونه ایست از شونگ (درخت جنگلی ) که آنرا در ارسباران بنام مذکور(الجاره )، در خلخال ، دُقﱡزدانَه یا دُقﱡزدون و در گیلان : پلاخور نامن
دقزدانهلغتنامه دهخدادقزدانه . [ دُ ق ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) گونه ای از شونگ و آن درختچه ای است که در جنگلهای مرتفع «نور» و «زیارت » وجود دارد. و در گیلان آنرا پلاخور نامند. دقزدو
پلاخورلغتنامه دهخداپلاخور. [ پ َ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) این نام را در دره ٔ چالوس و در کرج و مرزهای فوقانی جنگلهای شمالی ایران و در اراضی خشک و کوهستانی و استپ های کرمانشاه و لرستان
شنلغتنامه دهخداشن . [ ش َ ] (اِ) ناز و کرشمه را گویند. (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : چه جان گر نیستی و چشم پرشن جهان بر من نبودی چشم سوزن . عطار.|| نام گیاه