شوق

šo[w]q

۱. برانگیختن به عشق و محبت؛ میل و رغبت فراوان.
۲. (تصوف) رغبت سالک برای وصول.

آرزومندی، اشتیاق، دلبستگی، ذوق، رغبت، شور، علاقه، هوس

خواستاری، شور، شاد

شوق

لغت‌نامه دهخدا

شوق . [ ش َ ] (ع اِمص ) آزمندی نفس و میل خاطر.ج ، اشواق . (منتهی الارب ). آرزومندی . (المصادر زوزنی )(مهذب الاسماء). آرزومندی . بویه . (از یادداشت مؤلف ). خواست . غرض . (از منتهی الارب ). نیاز. (فرهنگ اسدی ).رغبت و اشتیاق و منتهای آرزوی نفس و میل خاطر. (ناظم الاطباء). خواهان

خرید اشتراک
افزودن واژه
افزونه مرورگر
درباره
ارتباط با ما