شوره گزلغتنامه دهخداشوره گز. [ رَ / رِ گ َ ] (اِ مرکب ) شوره گژ. (یادداشت مؤلف ). نوعی از درخت گز باشد. (برهان )(فرهنگ فارسی معین ). قسمی از گز. (ناظم الاطباء). نوعی از درخت گز اس
شورهلغتنامه دهخداشوره . [ ش َ / شُو رَ / رِ ] (از ع ، اِمص ) شَورة. خجلت و خجالت . (برهان ) (آنندراج ). خجالت و شرمساری و حیا. (ناظم الاطباء). خَجَل . (رشیدی ).
شرسلغتنامه دهخداشرس . [ ش ِ ] (ع اِ) شوره گز. || درختی است کوهی . (منتهی الارب ). نوعی است از خار. (مهذب الاسماء). درخت خار کوچک . (از اقرب الموارد). خار کوهی که دارای خارهای ز
شرسلغتنامه دهخداشرس . [ ش َ رَ ] (ع اِ) درخت شوره گز. (منتهی الارب ). درخت خار کوچک . (از اقرب الموارد). رجوع به شِرس شود.
شورگزلغتنامه دهخداشورگز. [ گ َ ] (اِ مرکب ) قسمی از درخت گز که شوره گز نیز گویند. (ناظم الاطباء). نوعی از درخت گز است که در شوره روید و آن را به عربی اثل گویند. (انجمن آرا) (آنند
مشرسةلغتنامه دهخدامشرسة. [ م ُ رِ س َ ] (ع ص ) زمین شوره گزناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمینی که دارای گیاه شرس باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).