شوربختیلغتنامه دهخداشوربختی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) بدبختی . (یادداشت مؤلف ). شوربخت بودن . تیره بختی . (فرهنگ فارسی معین ). نکبت . ادبار. نحس بودن بخت . بدبختی . مقابل پیروزی . مق
شوربختلغتنامه دهخداشوربخت . [ ب َ ] (ص مرکب ) بدبخت . (یادداشت مؤلف ) (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تیره بخت . سیاه بخت . شوم بخت . (یادداشت مؤلف ). تیره روز. (فرهنگ فارسی
نمک زدنلغتنامه دهخدانمک زدن .[ ن َ م َ زَ دَ ] (مص مرکب ) نمک پاشیدن : کوته ز شوربختی ما شد شب وصال چندانکه زد نمک دل ما بر کباب صبح . نعمت خان (از آنندراج ).این چه نمک بود به داغم