کمدیفرهنگ انتشارات معین(کُ مِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - اثر ادبی یا نمایشی که خنده و تفریح هدف آن باشد، یا مسائل تلخ و جدی را در لفاف خنده و شوخی ارائه دهد. 2 - نمایش خنده دار، نوشتة خنده دا
طاهرزادهلغتنامه دهخداطاهرزاده . [ هَِ دَ ] (اِخ ) میرزاعلی اکبر صابر (تولد 1278 وفات 1321 هَ . ق .). وی یکی از شعرای توانا و بزرگ شروان است ، و در قرن سیزدهم هجری در شهر شماخه تولدی
جدیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [مقابلِ شوخی] ویژگی سخن مبتنی بر راستی و حقیقت که در آن شوخی و هزل وجود نداشته باشد.۲. ویژگی کسی که در رفتار خود خشک و بدون ملایمت است.۳. کوشا؛ کوشنده؛ پشتک
جدیلغتنامه دهخداجدی . [ج ِدْ دی ] (ص نسبی ) ضد شوخی و از روی حقیقت و راستی و جداً. (ناظم الاطباء). منسوب به جد. مقابل مزاح .
شوخیلغتنامه دهخداشوخی . (حامص ) چرکی . دناست . درن . وسخ . پلیدی . (یادداشت مؤلف ) : گر از تو دل مردمان خسته شدبه شوخی درون دیده ها شسته شد. فردوسی . || (اِ) چرک و ریم . (ناظم