شوامللغتنامه دهخداشوامل . [ ش َ م ِ ] (ع ص ، اِ) هرآنچه چیزی را دربرداشته و شامل وی باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به شامل شود.
شاملدیکشنری عربی به فارسیجامع , فرا گيرنده , وسيع , محيط , بسيط , پهناور , بزرگ , کشيده , شامل , مشمول , از اول تا اخر , بطور کامل , کامل , تمام
ابوعلیلغتنامه دهخداابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) مسکویه یا مشکویه احمدبن محمدبن یعقوب مسکویه . جد او یعقوب خازن ری بود. ابن ابی اصیبعه گوید: کان ابوعلی مسکویه فاضلا فی العلوم الحکمیة
شاملدیکشنری عربی به فارسیجامع , فرا گيرنده , وسيع , محيط , بسيط , پهناور , بزرگ , کشيده , شامل , مشمول , از اول تا اخر , بطور کامل , کامل , تمام