شواربلغتنامه دهخداشوارب . [ ش َ رِ ] (ع اِ) ج ِ شارب ، بمعنی سبلت . موی دراز در هر دو کرانه ٔ بروت ، یا تمامه ٔ بروت شارب است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ج ِ شاربة،
شواربیلغتنامه دهخداشواربی . [ ش َ رِ ] (ص نسبی )منسوب است به ابوالشوارب . و او محمد ابوالحسن بن عبداﷲبن علی بن محمدبن عبدالملک بن ابوالشوارب بغدادی است و در سال 328 هَ . ق . درگذش
قاضی ابن ابی الشواربلغتنامه دهخداقاضی ابن ابی الشوارب . [ اِ ن ُ اَ بِش ْ ش َ رِ ] (اِخ ) عبداﷲبن علی بن محمدبن عبدالملک بن ابی الشوارب . محدث قرشی اموی ، مکنی به ابوالحسن قاضی بغداد. وی به سال
شوارفرهنگ نامها(تلفظ: šavār) حُسن و جمال ، خوبی ، زینت آرایش باد ملایم و نسیم (در کردی) به معنی شب هنگام .
شواربیلغتنامه دهخداشواربی . [ ش َ رِ ] (ص نسبی )منسوب است به ابوالشوارب . و او محمد ابوالحسن بن عبداﷲبن علی بن محمدبن عبدالملک بن ابوالشوارب بغدادی است و در سال 328 هَ . ق . درگذش
قاضی ابن ابی الشواربلغتنامه دهخداقاضی ابن ابی الشوارب . [ اِ ن ُ اَ بِش ْ ش َ رِ ] (اِخ ) عبداﷲبن علی بن محمدبن عبدالملک بن ابی الشوارب . محدث قرشی اموی ، مکنی به ابوالحسن قاضی بغداد. وی به سال
قاضی بغدادلغتنامه دهخداقاضی بغداد. [ ی ِ ب َ ] (اِخ ) عبداﷲبن علی بن محمد، معروف به ابی الشوارب . رجوع به ابن ابی الشوارب شود.
قاضی عبدالغتنامه دهخداقاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی بن محمد. رجوع به قاضی ابن ابی الشوارب شود.