شهیلغتنامه دهخداشهی . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سردشت است که در بخش سردشت شهرستان دزفول واقع است و 1150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
شهیلغتنامه دهخداشهی . [ ش َ هی ی ] (ع ص ) مرد خواهان و آزمند. (منتهی الارب ). شهوان . یقال : رجل شهی ؛ ای شهوان . (اقرب الموارد). رجوع به شهوان شود. || لذیذ. (از اقرب الموارد):
شهیلغتنامه دهخداشهی . [ ش َ ] (ص نسبی ) مخفف شاهی ، منسوب بشاه . || (حامص ) پادشاهی . (برهان ). سلطنت و شاهی . (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (آنندراج ). پادشاهی . (غیاث ) (رشید
شهیلغتنامه دهخداشهی . [ ] (اِخ ) شعبه ای از هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73). جزء طایفه ٔ هفت لنگ از بختیاری ایران است . طایفه ٔ مزبور از شعب ایل دورکی و خود نیز د
شهیلغتنامه دهخداشهی . [ ش َ هی ی / هی ] (از ع ، ص ) خوش مزه . خواهش زای . خواهش انگیز. مشهی . مرغوب . آرزوانگیز. (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). مطبوع و دل انگیز و شیرین : هزا
شهیةلغتنامه دهخداشهیة. [ ش َ هی ی َ ] (ع ص ) تأنیث شهی . (یادداشت مؤلف ): امراءة شهیة؛ زن خواهان و آزمند. (ناظم الاطباء). || مرغوب .- اطعمة شهیة؛ طعامهای مرغوب . (ناظم الاطباء