شهورلغتنامه دهخداشهور. [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شهر. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ماهها. (غیاث ) : اندر شهور سنه ٔ... امیر محمود. (تاریخ بیهقی ). در شهور سنه ٔ... اتفاق اف
شحورلغتنامه دهخداشحور. [ ش َ وَ ] (ع اِ) شحرور. (اقرب الموارد). مرغی است خوش آواز. (منتهی الارب ). رجوع به شحرور شود.
شهورةلغتنامه دهخداشهورة. [ ش َهَْ وَ رَ ] (ع اِ) یوم شهورة؛ از بزرگترین روزهای بنی کنانه است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ذات الشهورلغتنامه دهخداذات الشهور. [ تُش ْ ش ُ ] (ع ص مرکب ) آن زن که بحد زنان رسیده لکن خون نمی بیند. عده ٔ طلاق او در صورت آرمیدگی با زوج سه ماه هلالی است .
شهورةلغتنامه دهخداشهورة. [ ش َهَْ وَ رَ ] (ع اِ) یوم شهورة؛ از بزرگترین روزهای بنی کنانه است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ذات الشهورلغتنامه دهخداذات الشهور. [ تُش ْ ش ُ ] (ع ص مرکب ) آن زن که بحد زنان رسیده لکن خون نمی بیند. عده ٔ طلاق او در صورت آرمیدگی با زوج سه ماه هلالی است .
اشربنلغتنامه دهخدااشربن . [ ] (اِ) نام یکی از منازل شهور هندی است . رجوع به تحقیق ماللهند ص 107 شود.
قلعه ٔ الموتلغتنامه دهخداقلعه ٔ الموت .[ ق َ ع َ ی ِ اَ ل َ ] (اِخ ) نام قلعه ای در قهستان دیلم که حسن بن زید در شهور ستة و اربعین و مأتین (246 هَ . ق .) بنا کرده و در اصل آله موت است
اسطریرنلغتنامه دهخدااسطریرن . [ ] (اِ) یا اسطرنیون . نام یکی از ماهها و شهور است . ادریسی ، آنجا که از اقیانوس سخن میراند گوید: و ایام سفرهم ، فیه ایام قلائل و هی مدةشهر اسطریرن و