شهلالغتنامه دهخداشهلا. [ ش َ ] (از ع ، ص ) (مأخوذ از تازی شهلاء) چشم سیاهی را گویند که مایل به سرخی باشدو فریبندگی داشته باشد. (برهان ) (از غیاث ). چشم سیاه فام . (اوبهی ). تأ
شهلاواژهنامه آزادشه:مخفف شاه واژه پارسی یعنی بزرگ/ لا بمعنی میان شاه لا، شه لا و یا شهلا یعنی میان بزرگ 1. بزرگی میان یا مردمک چشم، چشم آهویی، چشم جادویی 2. بزرگی دل، کسی که صا
شهلافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. = اشهل۲. (زیستشناسی) ویژگی نوعی نرگس که حلقۀ وسط آن سرخ یا کبود است: نرگس شهلا.
شهلافرهنگ نامها(تلفظ: šahlā) (عربی) دارای چشم رنگ سیاه چون رنگ چشم میش و (به مجاز) زیبا و فریبنده (چشم) ؛ (در گیاهی) ویژگی نوعی نرگس که حلقهی وسط آن سرخ یا بنفش است ؛ نرگس ،
شهلابلغتنامه دهخداشهلاب . [ ش َ ] (اِخ ) نام ملکی است که روباه ِ آنجا درازمو باشد.(غیاث ) (از آنندراج ). شاید دگرگون شده ٔ سقلاب باشد.
شهلاءلغتنامه دهخداشهلاء. [ ش َ ] (ع ص ) مؤنث اشهل . زن میش چشم . (از منتهی الارب ) (غیاث ): عین شهلاء؛ چشمی میشینه . (مهذب الاسماء). میشی . چشمی میشی . || (اِ) حاجت . (منتهی الا
شهلانلغتنامه دهخداشهلان . [ ش َ ] (اِخ ) نام کوهی است و بعضی گویند ولایت است و بعضی دیگر گویند نام جایی و مقامی است نزدیک بکوه الوند. (از برهان ). نام کوه ، و شاید که بدل از سیلا
نرگس شهلالغتنامه دهخدانرگس شهلا. [ ن َ گ ِ س ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) نوعی از نرگس که به جای زردی در آن سیاهی می باشد. (غیاث اللغات از مدار). نرگسی است سفید مایل به سیاهی . (غی
شهلابلغتنامه دهخداشهلاب . [ ش َ ] (اِخ ) نام ملکی است که روباه ِ آنجا درازمو باشد.(غیاث ) (از آنندراج ). شاید دگرگون شده ٔ سقلاب باشد.
شهلاءلغتنامه دهخداشهلاء. [ ش َ ] (ع ص ) مؤنث اشهل . زن میش چشم . (از منتهی الارب ) (غیاث ): عین شهلاء؛ چشمی میشینه . (مهذب الاسماء). میشی . چشمی میشی . || (اِ) حاجت . (منتهی الا
شهلانلغتنامه دهخداشهلان . [ ش َ ] (اِخ ) نام کوهی است و بعضی گویند ولایت است و بعضی دیگر گویند نام جایی و مقامی است نزدیک بکوه الوند. (از برهان ). نام کوه ، و شاید که بدل از سیلا
نرگس شهلالغتنامه دهخدانرگس شهلا. [ ن َ گ ِ س ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) نوعی از نرگس که به جای زردی در آن سیاهی می باشد. (غیاث اللغات از مدار). نرگسی است سفید مایل به سیاهی . (غی