شاقیلغتنامه دهخداشاقی . (ع اِ) تندی کوه بیرون جسته دراز که نتوان بدان رسید. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ، شواق و شقیان . || (ص نسبی )
کانی شاقلیلغتنامه دهخداکانی شاقلی . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج واقع در 52هزارگزی جنوب خاوری سنندج و 2هزارگزی جنوب گردمیران . ناحیه ای است واقع در
شاقیلغتنامه دهخداشاقی . (ع اِ) تندی کوه بیرون جسته دراز که نتوان بدان رسید. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ، شواق و شقیان . || (ص نسبی )
کانی شاقلیلغتنامه دهخداکانی شاقلی . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج واقع در 52هزارگزی جنوب خاوری سنندج و 2هزارگزی جنوب گردمیران . ناحیه ای است واقع در
عمارابلغتنامه دهخداعماراب .[ ع ُ ] (اِخ ) نام بطنی است از شاقیة، و آن یکی از قبائل عرب در سودان باشد. و قبیله ٔ مزبور در ساحل نیل کبیر بسر میبرد. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحال
شاقةلغتنامه دهخداشاقة. [ ق َ ] (اِخ ) از شهرهای شاقی صقلیه (سیسیل ) است و بدین شهر ابوعمر عثمان بن حجاج صقلی منسوب است . (از معجم البلدان ) (نخبة الدهر دمشقی ).