شهر مردگانnecropolisواژههای مصوب فرهنگستانگورستان یا محوطۀ تدفینی بزرگ غالباً در نزدیکی یک شهر باستانی
شهرلغتنامه دهخداشهر. [ ش َ ] (ع ص ، اِ) دانا. (منتهی الارب ). عالم . (اقرب الموارد). || تراشه ٔ ناخن مانندی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ماه . (منتهی الارب ) (دهار).
شهرلغتنامه دهخداشهر. [ ش َ ] (ع مص ) آشکارا کردن چیزی را. (منتهی الارب ). شهرة. (منتهی الارب ).آشکارا کردن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). معروف کردن . (المصادر زوزنی ): شهره بک
گورابلغتنامه دهخداگوراب . (اِخ ) نام شهری است که از مروشاه جان تا به آنجا چهارده روزراه است . (برهان ). نام شهری بوده به خراسان و از اجزای زابلستان محسوب میگشته ، گویند از شهر مر
صعیدلغتنامه دهخداصعید. [ ص َ ] (اِخ ) بلادی بزرگ و واسع بود به مصر و در آن چند شهر بزرگ است و از آن جمله اسوان و آن اول این بلاد از ناحیه ٔ جنوب است . سپس قوص و قفطو اخمیم و بهن
نخل تابوتلغتنامه دهخدانخل تابوت . [ ن َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نخل ماتم . آرایشی که بر تابوت مردگان سازند. (ناظم الاطباء). تابوتی که از غره ٔ محرم سازند و آن را نخل تابوت گوی
تبلغتنامه دهخداتب . [ ت ِ ] (اِخ ) از بزرگترین شهرهای قدیمی مصر علیا که پایتخت یازدهمین و دوازدهمین سلسله ٔ سلاطین مصر (3100-1700 ق . م .) و نیز پایتخت هفدهمین تا بیستمین سلسل
اسقلبیوسلغتنامه دهخدااسقلبیوس . [ اَ ق َ ل ِ ] (اِخ ) رب ّالنوع طب . در اساطیر یونانی فرزند افولن . او نه تنها بیماران را شفا می بخشیدبلکه مردگان را نیز احیا می کرد. فلوطن خدای مردگ