airدیکشنری انگلیسی به فارسیهوا، باد، جریان هوا، فضا، نسیم، استنشاق، هر چیز شبیه هوا، نفس، شهیق، سیما، اوازه، اواز، اهنگ، نما، بادخور کردن، اشکار کردن
زنگبارلغتنامه دهخدازنگبار. [ زَ ] (اِخ ) نام مملکتی است . (از برهان ). از: «زنگ » + «بار» (پسوند مکان ). ساحل شرقی افریقا. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). ولایت زنگ . (فرهنگ رشیدی ). ممل
تهرانلغتنامه دهخداتهران . [ ت ِ ] (اِخ ) طهران .مرکز استان مرکزی و پایتخت کشور ایران است . استان تهران یا استان مرکزی که در مهرماه 1326 هَ . ش . تأسیس گردید هم اکنون شامل شهرهای
ترانسواللغتنامه دهخداترانسوال . [ تْرا / ت ِ س ْ ] (اِخ ) مملکتی است در جنوب آفریقا. (فرهنگ نظام ). نام کشوری است در جنوب افریقا دارای معادن طلا و الماس . جمعیت آن متجاوز از دومیلیو
قفقازلغتنامه دهخداقفقاز. [ ق َ ] (اِخ ) نام ناحیه ای است بین دریای سیاه و بحر خزر که در حدود 154250 میل مربع مساحت دارد و جمعیت آن بالغ بر 14410000 تن است . فاصله ٔ آن از منتهی ا
عربستانلغتنامه دهخداعربستان . [ ع َ رَ ب ِ ] (اِخ ) عربستان شبه جزیره ای است که از طرف جنوب به خلیج عدن و تنگه ٔ باب المندب و اقیانوس هند و دریای عمان و از مغرب به دریای سرخ (قلزم