شهرالحرامفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنزد عرب ماهی که در آن جنگ حرام است. Δ عرب در چهار ماه ذوالقعده، ذوالحجه، محرم، و رجب جنگ را حرام میدانستند و این چهارماه را اشهرالحُرُم میگفتند.
محرمفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهماه اول از سال هجری قمری؛ شهرالحرام؛ محرمالحرام. Δ این ماه را برای آن محرم گفتهاند که عرب در این ماه جنگ کردن را حرام میدانستند.
شهرلغتنامه دهخداشهر. [ ش َ ] (ع ص ، اِ) دانا. (منتهی الارب ). عالم . (اقرب الموارد). || تراشه ٔ ناخن مانندی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ماه . (منتهی الارب ) (دهار).