شهدگویش اصفهانی تکیه ای: šira طاری: šahd طامه ای: šaht طرقی: šahd / šira کشه ای: šahd / šira نطنزی: šahd
گودابلغتنامه دهخداگوداب . (اِ) بر وزن و معنی دوشاب است . (برهان ) : نتوان ساخت از کدو گوداب نه ز ریکاسه جامه ٔ سنجاب . عنصری .نگر که چون بود احوال عیش آن بدبخت که شهد فایق آن شد
کودابلغتنامه دهخداکوداب . (اِ) دوشاب است که آن را از شیره ٔ انگور پزند. (از برهان ) (ناظم الاطباء). به فارسی رب عنب است . (فهرست مخزن الادویه ). به فارسی رب عنب است که نیز به فار
عصارهلغتنامه دهخداعصاره . [ ع ُ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) عصارة. آب افشرده ٔ نباتات است ، اعم از آنکه خشک کنند یا نکنند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). به معنی عصیر است اما در آنچه به آتش و آ
نظراءلغتنامه دهخدانظراء. [ ن ُ ظَ ] (ع اِ) ج ِ نظیر. رجوع به نظیر شود : و بر نظرای خود از رودکی و رازی بدان شعر فایق شده . (تاریخ قم ص 11).
مؤمنلغتنامه دهخدامؤمن . [ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) ابن سعیدبن ابراهیم بن قیس ، مولی امیر عبدالرحمان مروانی داخل . از گویندگان نامدار قرن سوم هجری و بزرگترین شاعرقرطبه در عصر خود بود.