لغتنامه دهخدا
اسقیح . [ ] (اِخ ) مؤلف مجمل التواریخ و القصص (در ذکر پادشاهان هندوان و نسب آنان ) گوید : پس فارک بر سان عم پادشاهی کرد سی سال ، ازبعد او پسرش اسقیح بنشست مردی باسیاست و عدل بیست سال . چون وی سپری گشت پسرش شهدانیق ، پادشاه شد. (مجمل التواریخ ص <span c