شهاداتلغتنامه دهخداشهادات . [ ش َ ] (ع اِ) ج ِ شهادة، به معنی گواهی . (از ناظم الاطباء) : پس از آن اعیان شهادات و خطهای خود را بدان نویسند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 212). و رجوع به ش
خوارزمشاهلغتنامه دهخداخوارزمشاه . [ خوا / خا رَ ] (اِخ ) عنوان عمومی امراء و سلاطین مستقل ولایت خوارزم که بموجب روایات ابوریحان بیرونی و همچنین برحسب شهادات بعضی مآخذ چینی در ادوار ق
صخورلغتنامه دهخداصخور. [ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ صخرة. (منتهی الارب ) : همه بر آن منکر شدند و اتفاق کردند که شهادات صخور همه افک و زور است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 353).
طواریلغتنامه دهخداطواری . [ طَ ] (ع اِ) ج ِ طارئة، بمعنی داهیة، حادثه ، مصیبت .- طواری شهادت ؛ اصناف و الوان آن . رجوع به شرایع کتاب الشهادات شود.
اصفهانیلغتنامه دهخدااصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) علی اکبربن محمدباقر ایجی اصفهانی . از حکیمان و عالمان شیعه ٔ امامیه بود و بسال 1232 هَ .ق . در اصفهان درگذشت . او راست : الرد علی زی
ابوعمرولغتنامه دهخداابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ ] (اِخ ) مارانی .عثمان بن عیسی بن درباس بن فیربن جهم بن عبدوس الهدیانی المارانی ملقب به ضیاءالدین . از بنی ماران طائفه ای ظاهراً از اکراد