شهابةلغتنامه دهخداشهابة. [ ش ُ ب َ ] (ع اِ) شیری که دو ثلث وی آب باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شَهاب در این معنی شود.
شهابفرهنگ نامها(تلفظ: ša(e)hāb) (عربی) (در نجوم) پدیدهای به شکل خطی درخشان که به علت برخورد سنگ آسمانی با جو زمین و سوختن سریع آن به طور ناگهانی در آسمان دیده میشود.
شهادةدیکشنری عربی به فارسیسوگندنامه , گواهينامه , شهادت نامه , استشهاد , گواهي , شهادت , تصديق امضاء , تحليف , سوگند , سند رسمي , گواهي صادر کردن , تصديق , مدرک , دليل , اظهار
کَوَاکِبِفرهنگ واژگان قرآناجرام آسماني (دو کلمه کواکب و نجم ، همانطور که بر ستارگان و سيارگان اطلاق ميشود ، بر شهابها نيز اطلاق ميشود)
منقضةلغتنامه دهخدامنقضة. [ م ُ ق َض ْض َ ] (ع ص ) منقضة. مؤنث منقض . رجوع به منقض شود.- کواکب منقضه ؛ شهابها. شُهُب . خواجه ابوحاتم مظفر اسفزاری در «رساله ٔ آثار علوی » آرد: «ف
تنورلغتنامه دهخداتنور. [ ت َ ن َوْ وُ ](ع مص ) از دور به آتش نگریستن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ). از دور دیدن آتش را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموار