شنیقلغتنامه دهخداشنیق . [ ش َ ] (ع اِ) چوبی است که بر آن قرصه ٔ شهد را بردارند و در پهنخانه ٔ زنبور عسل آن را برپا کنند و این وقتی باشد که زنبور اولاد و بچگان خود را شهد خوراند.
شقیقهگویش اصفهانی تکیه ای: šaqiqa / giǰgâh طاری: šeqeqa طامه ای: šaqiqa طرقی: šeqiqa کشه ای: šeqiqa / giǰgâh نطنزی: šeqiqa / giǰgâh
شقیقفرهنگ انتشارات معین(شَ) [ ع . ] (ص .) 1 - آن چه که از میان دو نیمه شده ، هر یک از آن دو شقیق دیگری است . 2 - برادر ابی و امی . 3 - نظیر، مثل .
تشنیقلغتنامه دهخداتشنیق . [ت َ ] (ع مص ) چوب شنیق در خانه ٔ کبت انگبین کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تقطیع بالطول . (تاج المصادر بیهقی ). پاره پاره نمودن وآ
پهنخانهلغتنامه دهخداپهنخانه . [ پ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) عرض ٌ خلیه . کندوی عسل : شنیق چوبیست که بر آن قرصه ٔ شهد را بردارند و در پهنخانه ٔزنبور عسل آن را بر پا کنند و این وقتی ب
شنقلغتنامه دهخداشنق . [ ش َ ] (ع مص ) بازایستانیدن شتر را به سخت کشیدن مهار چنانکه پس گردن آن به پیش پالان چسبیده یا سر را نیک بردارد به وقتی که بر وی نشسته باشی . (منتهی الارب
شقیقفرهنگ انتشارات معین(شَ) [ ع . ] (ص .) 1 - آن چه که از میان دو نیمه شده ، هر یک از آن دو شقیق دیگری است . 2 - برادر ابی و امی . 3 - نظیر، مثل .