شنیعدیکشنری فارسی به انگلیسیflagrant, foul, grotesque, gruesome, heinous, murderous, outrageous, reprehensible, ugly
شنیعلغتنامه دهخداشنیع. [ ش َ ] (ع ص ) زشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (دهار). بد و زشت . (غیاث اللغات ). قبیح . فظیع : چه بود زین شنیعتر بیدادلحن داود و کر مادرزاد. سنائی
شنيعدیکشنری عربی به فارسیبا شرارت بي پايان , بيرحم , ستمگر , سبع , زشت , شنيع , شرير , ظالم , فجيح , تاثر اور , نابکار , بدکار , ناهنجار
شنیعةلغتنامه دهخداشنیعة. [ ش َ ع َ ] (ع ص ) تأنیث شنیع. ج ، شنایع. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شنیع شود.
شنیعةلغتنامه دهخداشنیعة. [ ش َ ع َ ] (ع ص ) تأنیث شنیع. ج ، شنایع. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شنیع شود.
استشناعلغتنامه دهخدااستشناع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شنیع شمردن . (تاج المصادر بیهقی ). زشت شمردن . (منتهی الارب ).
اغلاملغتنامه دهخدااغلام . [ اِ ] (ع مص ) کار شنیع با مردان و کودکان کردن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || تیزشهوت گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).