سپر شنگرفیلغتنامه دهخداسپر شنگرفی . [ س ِ پ َ رِ ش َ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب ، و آن را سیماب آتشین سپر نیز خوانند. (آنندراج ) (رشیدی ). سپرسیاه .
سپر شنگرفیلغتنامه دهخداسپر شنگرفی . [ س ِ پ َ رِ ش َ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب ، و آن را سیماب آتشین سپر نیز خوانند. (آنندراج ) (رشیدی ). سپرسیاه .
زنجفریلغتنامه دهخدازنجفری . [ زَ / زِ/ زُ ج َ / ج ِ / ج ُ ] (ص نسبی ) به رنگ زنجفر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). شنگرفی . رجوع به شنگرفی شود.
زیرقونلغتنامه دهخدازیرقون . (اِ) به لغت دمشق نوعی از درخت سنجد بی ثمر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به زیرفون و زیزفون شود. || زرقون . شنگرفی . (از دزی ج 1 ص 618). رجوع به زرقو
تدبیجلغتنامه دهخداتدبیج . [ ت َ ] (ع مص ) مزین ساختن باران زمین را به نبات . (متن اللغه ) (از اقرب الموارد). || آراسته و نیکو ساختن چیزی را. (اقرب الموارد) (از المنجد). || مزین س
بهرمانلغتنامه دهخدابهرمان . [ ب َ رَ ] (اِ) بهرامن است که یاقوت سرخ باشد. (برهان ) (از آنندراج ). یاقوت سرخ گرانمایه . (فرهنگ اسدی ) (اوبهی ). یاقوت سرخ . (جهانگیری ) (غیاث ) (صحا