شنيعدیکشنری عربی به فارسیبا شرارت بي پايان , بيرحم , ستمگر , سبع , زشت , شنيع , شرير , ظالم , فجيح , تاثر اور , نابکار , بدکار , ناهنجار
شنیعدیکشنری فارسی به انگلیسیflagrant, foul, grotesque, gruesome, heinous, murderous, outrageous, reprehensible, ugly
شنیعلغتنامه دهخداشنیع. [ ش َ ] (ع ص ) زشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (دهار). بد و زشت . (غیاث اللغات ). قبیح . فظیع : چه بود زین شنیعتر بیدادلحن داود و کر مادرزاد. سنائی
شريعةدیکشنری عربی به فارسیتصويبنامه , تصميم , حکم , قانون کلي , قانون شرع , مجموعه کتب , قانون گزاري کردن , () دره عميق وباريک