شنودلغتنامه دهخداشنود. [ ش َ / ش ِ / ش ُ ] (مص مرخم ، اِمص ) شنودن .عمل شنودن . اِستماع . مقابل گفت . (یادداشت مؤلف ).- شنود و گفت ؛ شنیدن و گفتن : گرنه از بهر شنود و گفت مدح
شنودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی گوش دادن، استماع، توجه امتحان شفاهی، امتحان، پرسش لبخوانی، تفسیر استراقسمع، شنود، جاسوسی، عملیات سری، نهفتگی ضبطِ صدا، ثبت مصاحبه، بار عام، مح
شنودفرهنگ انتشارات معین(شُ) 1 - (اِمص .) عمل شنیدن . 2 - (اِ.) دستگاه رسانه ای مخفی برای جاسوسی و کنترل مخالفان .
شنودeavesdroppingواژههای مصوب فرهنگستانورود مخفیانه به یک شبکۀ ارتباطی، اعم از صوتی یا نوشتاری، بدون ایجاد هرگونه تغییر در محتوا یا اختلال در آن
tappedدیکشنری انگلیسی به فارسیشنود گذاشت، شیر آب زدن به، ضربات اهسته وپیوسته زدن، سوراخ چیزیرا بند اوردن، از شیر اب جاری کردن
بویشsniffingواژههای مصوب فرهنگستانشنود انفعالی و تحلیل دادههای در حال انتقال بر روی شبکه با هدف تحلیل قراردادهای امنیتی مربوط
شنودنلغتنامه دهخداشنودن . [ ش َ / ش ِ / ش ُ دَ ] (مص ) اشنودن . شنیدن . استماع . اصغاء. گوش کردن . گوش دادن . گوش داشتن . سماع . شنفتن . نیوشیدن . (یادداشت مؤلف ) : توانگر به نز