شنولغتنامه دهخداشنو. [ ش َ / ش ِ ن َ / نُو ] (اِمص ) شنوش . اسم مصدر و ماده ٔ مضارع شنیدن . (از یادداشت مؤلف ).
شنولغتنامه دهخداشنو. [ ش ِ ن َ / نُو ] (اِ) در تداول عامه ، شنا. || نام نوعی ورزش در کشتی گیری . (از ناظم الاطباء). ورزشی است که هندیان آن را دند گویند. (غیاث اللغات ). رجوع به
شنولغتنامه دهخداشنو. [ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه سیرجان و بندرعباس میان چاه چگور و نای بند در 1531500گزی طهران . (یادداشت مؤلف ).
شنو رفتنلغتنامه دهخداشنو رفتن . [ ش ِ ن َ / نُو رَ ت َ ] (مص مرکب ) شنا رفتن در اصطلاح زورخانه . قسمی ورزش در گود زورخانه است . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شنو و شنا شود.
شنو کردنلغتنامه دهخداشنو کردن . [ ش ِ ن َ / نُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، سباحت . آب ورزی .شنا کردن . || به نوعی ورزشی متداول در زورخانه مبادرت ورزیدن . رجوع به شنو و شنا
شنو رفتنلغتنامه دهخداشنو رفتن . [ ش ِ ن َ / نُو رَ ت َ ] (مص مرکب ) شنا رفتن در اصطلاح زورخانه . قسمی ورزش در گود زورخانه است . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شنو و شنا شود.
شنو کردنلغتنامه دهخداشنو کردن . [ ش ِ ن َ / نُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، سباحت . آب ورزی .شنا کردن . || به نوعی ورزشی متداول در زورخانه مبادرت ورزیدن . رجوع به شنو و شنا
شنوشلغتنامه دهخداشنوش . [ ش َ / ش ِ ن َ وِ ] (اِمص ) شنو. اسم مصدر و مصدر دویم شنیدن . (یادداشت مؤلف ).