شنقصةلغتنامه دهخداشنقصة. [ ش َ ق َ ص َ ] (ع مص ) به نهایت چیزی رسیدن .لغت مولد است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کوشش نمودن . استقصاء. استقصای زیاده از حد کردن . (فرهنگ فار
شنقصهفرهنگ انتشارات معین(شَ قَ ص یا صَ) [ ع . شنقصة ] (مص م .) 1 - استقصای زیاده از حد کردن . 2 - جور و تعدی بی حد بر رعایا.
شناقصةلغتنامه دهخداشناقصة. [ ش َ ق ِ ص َ ] (ع اِ) نوعی از لشکر. واحد آن شِنْقاصی است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شِنْقاصی شود.
شنقلةلغتنامه دهخداشنقلة. [ ش َ ق َ ل َ ] (ع مص ) بیرون آوردن دراهم در مطالبه . (از اقرب الموارد). منتهی الارب در «ش ن ف ل » آورده است . رجوع به شنفلة شود.
شنقصهفرهنگ انتشارات معین(شَ قَ ص یا صَ) [ ع . شنقصة ] (مص م .) 1 - استقصای زیاده از حد کردن . 2 - جور و تعدی بی حد بر رعایا.
شناقصةلغتنامه دهخداشناقصة. [ ش َ ق ِ ص َ ] (ع اِ) نوعی از لشکر. واحد آن شِنْقاصی است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شِنْقاصی شود.
شنقلةلغتنامه دهخداشنقلة. [ ش َ ق َ ل َ ] (ع مص ) بیرون آوردن دراهم در مطالبه . (از اقرب الموارد). منتهی الارب در «ش ن ف ل » آورده است . رجوع به شنفلة شود.
شنقاصیلغتنامه دهخداشنقاصی . [ ش ِصی ی ] (ع اِ) واحد شناقصة که نوعی از لشکر است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شناقصة شود.