شناورسازیflotationواژههای مصوب فرهنگستان[باستانشناسی] روشی برای بازیابی مواد آلی، مانند دانههای گیاهی و بقایای حشرات و نرمتنان از خاک کاوش با غوطهور کردن آن در آب [زمینشناسی، شیمی] فرایندی که در
شناورسازی با هواdissolved air flotationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش جداسازی که در آن ازطریق هوادهی، حبابهای هوا به مواد معلق فاضلاب میچسبند و آنها را در سطح شناور میسازند
شناورسازی کفآبیfroth flotationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شناورسازی با استفاده از مواد شوینده و کفکننده
زیستنلغتنامه دهخدازیستن . [ ت َ ] (مص ) عمر کردن . ماندن . مقابل مردن . اعاشه . زنده بودن . حیات . حیوة. بقاء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زندگانی کردن . عمر کردن . (فرهنگ فارسی م
مرغلغتنامه دهخدامرغ . [ م ُ ] (اِ) مطلق پرندگان ، و عربان آن را طیر خوانند. (از برهان ). هر طائر که بال و پر و منقار دارد. (غیاث ). مطلق طایر را گویند سوای کرمهای پردار و قدری
اسدیلغتنامه دهخدااسدی . [ اَ س َ ] (اِخ ) علی بن احمد اسدی طوسی مکنی به ابی نصر. کنیه و نام و نسب او بهمین صورت در کتب تذکره آمده و اسدی در انجام کتاب الابنیة عن حقایق الادویة ن
رودلغتنامه دهخدارود. (اِ) رودخانه ٔ عظیم و سیال . (برهان قاطع) . رودخانه یعنی آب عظیم . (آنندراج ). نهری که عظیم و جاری باشد. (غیاث اللغات ). رودخانه . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ
شناورسازی کفآبیfroth flotationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شناورسازی با استفاده از مواد شوینده و کفکننده