شناطاتلغتنامه دهخداشناطات . [ ش ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شِناط. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شِناط شود.
شناطلغتنامه دهخداشناط. [ ش ِ ] (ع ص ) زن نیکو گوشت و تن و نیکورنگ . ج ، شِناطات ، شَنائط. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
محمدلغتنامه دهخدامحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن محمدبن قائد، ملقب به موفق الدین بحرانی شاعر مشهور، مکنی به ابوعبداﷲ. اصل و منشاء وی از اربل و مولد او بحرین است . در
اعرفلغتنامه دهخدااعرف . [ اَ رَ ] (ع ص ) اسب بسیاریال . (منتهی الارب ). اسب یال دار. (آنندراج ). اسبی درازبش . (تاج المصادر بیهقی ). اسبی که بش بزرگ دارد و درازگردن . (المصادر ز