شناطلغتنامه دهخداشناط. [ ش ِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه قزوین و زنجان ، میان شریف آباد و خرم دره ، در 221400گزی تهران . (یادداشت مؤلف ).
شناطلغتنامه دهخداشناط. [ ش ِ ] (ع ص ) زن نیکو گوشت و تن و نیکورنگ . ج ، شِناطات ، شَنائط. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شناتلغتنامه دهخداشنات . [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) شُناة. ج ِ شانی . (از ناظم الاطباء). دشمن دارندگان و این جمع تکسیر شانی ٔ است که مهموزاللام است . (غیاث اللغات ). رجوع به شانی ٔ شود.
شنعتلغتنامه دهخداشنعت . [ ش َ / ش ُ ع َ ] (ازع ، اِمص ) شُنْعة. شناعت . مأخوذ از شنعة عربی بمعنی زشتی و بدی . (از غیاث اللغات و گوید در تاج به کسر آمده است ). شناعت . زشتی . زش
شناطاتلغتنامه دهخداشناطات . [ ش ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شِناط. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شِناط شود.
شناطاتلغتنامه دهخداشناطات . [ ش ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شِناط. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شِناط شود.
قارلوقلغتنامه دهخداقارلوق . (اِخ ) دهی است جزء دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان . در 15هزارگزی شمال خاوری ابهر و 6هزارگزی راه آهن زنجان . موقعیت جغرافیائی آن کوهستانی و هوای