شناساندنلغتنامه دهخداشناساندن . [ ش ِ دَ ] (مص ) تعریف . شناسانیدن . آشنا کردن . (یادداشت مؤلف ).شناختن فرمودن و شناسیدن کنانیدن . (ناظم الاطباء).
شناساندندیکشنری فارسی به انگلیسیacquaint, excuse, familiarize, headline, introduce, popularize, present
شناسانیدنلغتنامه دهخداشناسانیدن . [ ش ِ دَ ] (مص ) تعریف . تبصیر. شناساندن . (یادداشت مؤلف ). معرفی کردن و معروف کنانیدن و شناختن فرمودن . (ناظم الاطباء).
ثبت ورودlog on, sign in, log inواژههای مصوب فرهنگستانعمل شناساندن خود به سامانۀ رایانهای یا شبکه برای استفاده از آن