شناحیلغتنامه دهخداشناحی . [ ش َ حی ی ] (ع ص ) دراز تندار از مردم و شتر. (منتهی الارب ). شَناحی و شَناحی ّ؛ دراز و تن دار از شتر و فقط ماده شتر را شناحیة گویند. (از اقرب الموارد).
شناحیةلغتنامه دهخداشناحیة. [ ش َ ی َ ] (ع ص ) دراز تن دار از مردم و شتر. (منتهی الارب ). فقط به ماده شتر دراز تن دار و شادمان اطلاق شود: بکرة شناحیة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطب
شناحیةلغتنامه دهخداشناحیة. [ ش َ ی َ ] (ع ص ) دراز تن دار از مردم و شتر. (منتهی الارب ). فقط به ماده شتر دراز تن دار و شادمان اطلاق شود: بکرة شناحیة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطب
شناحلغتنامه دهخداشناح . [ ش َ ] (ع ص ) دراز و تن دار از مردم و شتر. (منتهی الارب ). دراز و تن دار از شتر. (از اقرب الموارد). || بکر شناح ؛ شتر جوانه . (منتهی الارب ). شتر جوان و
شترلغتنامه دهخداشتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندان