شماخیلغتنامه دهخداشماخی . [ ش َ ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن عثمان بن سعید... شماخی . متوفی به سال 908 هَ . ق . او راست : کتاب السیر، درباره ٔ رجال اباضیة. (از معجم المطبوعات مصر).
شماخیلغتنامه دهخداشماخی . [ ش َ ] (اِخ ) لقب آن دارالملک است . (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔمؤلف ). شهری است به اران به یک فرسنگی لشکرگاهی که شروان شاه بدانجا نشیند.
شماخیلغتنامه دهخداشماخی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب است به شماخ که نام اجدادی است . (از انساب سمعانی ).
شماخیلغتنامه دهخداشماخی . [ ش َ] (اِخ ) قاسم بن سعید... شماخی عامری مغربی . او راست : 1- الحکمة، در شرح رأس الحکمة. 2- سردالحجة علی اهل الفصلة فی عقائد الاباضیة و الاخلاق و نحوه
شمپوریلغتنامه دهخداشمپوری . [ ش َ ] (ص نسبی ) جبری . قهری . (ناظم الاطباء). حرکت قسری ، نقیض آزادی و طبیعی است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (از برهان ) (از ناظم الاطباء). || زبردست و
معانیلغتنامه دهخدامعانی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ معنی . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). معنی ها. مفهومها. منظورها. مدلولها. مضمونها : همه یاوه همه خام و همه سست معانی با حکایت تا
تفاحلغتنامه دهخداتفاح . [ ت ُف ْ فا ] (ع اِ) سیب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی سیب که میوه ٔ معروف است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). میوه ٔ معروف . ج ، تفافیح واحد آن تف
شماخیلغتنامه دهخداشماخی . [ ش َ ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن عثمان بن سعید... شماخی . متوفی به سال 908 هَ . ق . او راست : کتاب السیر، درباره ٔ رجال اباضیة. (از معجم المطبوعات مصر).
شماخیلغتنامه دهخداشماخی . [ ش َ ] (اِخ ) لقب آن دارالملک است . (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔمؤلف ). شهری است به اران به یک فرسنگی لشکرگاهی که شروان شاه بدانجا نشیند.
شماخیلغتنامه دهخداشماخی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب است به شماخ که نام اجدادی است . (از انساب سمعانی ).