شاهسپرلغتنامه دهخداشاهسپر. [ هََ پ َ ] (اِ مرکب ) شاه اسپر و شاه اسپرم باشد. رجوع به شاهسپرم و شاه اسپرم شود.
شاهسپرغملغتنامه دهخداشاهسپرغم . [ هَِ پ َ رَ ] (اِ مرکب ) مرکب از: شاه و سپرغم . همان شاه اسپرغم است که ریحان بزرگ باشد و بعربی ضیمران خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ). ریحان . (شرفن
شاهسپرملغتنامه دهخداشاهسپرم . [ هَِپ َ رَ ] (اِ مرکب ) شاه اسپرم است که ضیمران باشد و آن را شاه سفرم نیز گویند. (برهان قاطع). شاه سپرغم است که ریحان باشد. (آنندراج ). همان شاهسپرغم
شاهسپرلغتنامه دهخداشاهسپر. [ هََ پ َ ] (اِ مرکب ) شاه اسپر و شاه اسپرم باشد. رجوع به شاهسپرم و شاه اسپرم شود.
شاهسپرغملغتنامه دهخداشاهسپرغم . [ هَِ پ َ رَ ] (اِ مرکب ) مرکب از: شاه و سپرغم . همان شاه اسپرغم است که ریحان بزرگ باشد و بعربی ضیمران خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ). ریحان . (شرفن
شاهسپرملغتنامه دهخداشاهسپرم . [ هَِپ َ رَ ] (اِ مرکب ) شاه اسپرم است که ضیمران باشد و آن را شاه سفرم نیز گویند. (برهان قاطع). شاه سپرغم است که ریحان باشد. (آنندراج ). همان شاهسپرغم
شاهسپرهملغتنامه دهخداشاهسپرهم .[ هَِ پ َ هََ ] (اِ مرکب ) شاه سپرغم است که ریحان و ضیمران باشد. (برهان قاطع). بمعنی شاه اسپرم است . (فرهنگ جهانگیری ). رجوع به شاه اسپرغم و شاه اسپرم