شامخلغتنامه دهخداشامخ . [ م ِ ] (ع ص ) بلند. مرتفع. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).- جبال شامخات و شوامخ ؛ کوه های بلند. (از منتهی الارب ) : عاقلان را در جهان جائی نماندجز که
شماخیلغتنامه دهخداشماخی . [ ش َ ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن عثمان بن سعید... شماخی . متوفی به سال 908 هَ . ق . او راست : کتاب السیر، درباره ٔ رجال اباضیة. (از معجم المطبوعات مصر).
شماخلغتنامه دهخداشماخ . [ ش َ ] (اِ) مخفف شاماخ است که پستان بند زنان یعنی پارچه ای که پستانهای خود را بدان بندند. (از برهان ) (ناظم الاطباء). مخفف شاماخ که سینه بند زنان باشد.
alloyدیکشنری انگلیسی به فارسیآلیاژ، عیار، بار، درجه، ماخذ، الیاژ فلز مرکب، ترکیب فلز بافلز گرانبها، الودگی، شايبه، عیار زدن
شامخلغتنامه دهخداشامخ . [ م ِ ] (ع ص ) بلند. مرتفع. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).- جبال شامخات و شوامخ ؛ کوه های بلند. (از منتهی الارب ) : عاقلان را در جهان جائی نماندجز که
شماخیلغتنامه دهخداشماخی . [ ش َ ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن عثمان بن سعید... شماخی . متوفی به سال 908 هَ . ق . او راست : کتاب السیر، درباره ٔ رجال اباضیة. (از معجم المطبوعات مصر).
شماخلغتنامه دهخداشماخ . [ ش َ ] (اِ) مخفف شاماخ است که پستان بند زنان یعنی پارچه ای که پستانهای خود را بدان بندند. (از برهان ) (ناظم الاطباء). مخفف شاماخ که سینه بند زنان باشد.
شماخلغتنامه دهخداشماخ . [ ش َ / ش َم ْ ما ] (اِخ ) ابن ضرار. نام شاعری تازی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (منتهی الارب ). از شاعران جاهلیت و از قبیله ٔ قیس ا