شعثمینلغتنامه دهخداشعثمین . [ ش َ ث َ م َ ] (اِخ ) موضعی است که در آنجا جنگ واقع شد و از آن است یوم الشعثمین در قول مهلهل . (منتهی الارب ).
شعیثلغتنامه دهخداشعیث . [ ش ُ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن زبیر و ابن محرر و ابن مطیر، هر سه محدث اند. (منتهی الارب ).
افسانه فهمیدنلغتنامه دهخداافسانه فهمیدن . [ اَ ن َ / ن ِ ف َ دَ ] (مص مرکب ) درک کردن افسانه . فهمیدن حکایت و سرگذشت : نمی فهمد کسی افسانه ٔ ما را در این محفل من و شمعیم داغ از دولت آتش
شماعلغتنامه دهخداشماع . [ ش َم ْ ما ] (ع ص ، اِ) کسی که شمع می سازد و شغل وی ساختن شمع است . (ناظم الاطباء). آنکه شمعها را بسازد. (آنندراج ). شمعریز. موم ریز. (یادداشت مؤلف ) :
شعثمینلغتنامه دهخداشعثمین . [ ش َ ث َ م َ ] (اِخ ) موضعی است که در آنجا جنگ واقع شد و از آن است یوم الشعثمین در قول مهلهل . (منتهی الارب ).