شمعپرتولغتنامه دهخداشمعپرتو. [ ش َ پ َ ت َ / تو ] (ص مرکب ) که پرتوی چون شمع داشته باشد. که چون شمع بتابد و بدرخشد. (یادداشت مؤلف ) : صبح است شراب شمعپرتو در ده زو هر جو جوهری است
شمعپیکرلغتنامه دهخداشمعپیکر. [ ش َ پ َ / پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) که پیکری چون شمع دارد : دزدان شبرو در طلب از شمع ترسند ای عجب تو شمعپیکر نیمشب دل دزد ازین سان تا کجا.خاقانی .
شمعپرتولغتنامه دهخداشمعپرتو. [ ش َ پ َ ت َ / تو ] (ص مرکب ) که پرتوی چون شمع داشته باشد. که چون شمع بتابد و بدرخشد. (یادداشت مؤلف ) : صبح است شراب شمعپرتو در ده زو هر جو جوهری است
شمعپیکرلغتنامه دهخداشمعپیکر. [ ش َ پ َ / پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) که پیکری چون شمع دارد : دزدان شبرو در طلب از شمع ترسند ای عجب تو شمعپیکر نیمشب دل دزد ازین سان تا کجا.خاقانی .