شمشادلغتنامه دهخداشمشاد. [ ش َ /ش ِ ] (اِ) درختی همیشه سبز و چوب آن در غایت سختی و نرمی . (ناظم الاطباء). اسم فارسی بقس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از برهان ). بقس . بقسیس . (نشو
شمشادفرهنگ انتشارات معین(ش ) [ په . ] (اِ.) درختی است از راستة دو لپه ای ها و دارای برگ های کوچک گرد که همیشه سبز است . چوب آن سخت و محکم است . شمشاد اناری ، شمشاد نعناعی ، شمشاد ف
شمشادفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدرختچهای همیشه سبز که یکی از انواع آن زینتی بوده و در کنار باغچهها کاشته میشود.
شمشادفرهنگ نامها(تلفظ: šemšād) (در گیاهی) درختچهای همیشه سبز با انواع مختلف که در حاشیهی باغچهها کاشته میشود ؛ (در قدیم) مرزنگوش ؛ (در قدیم) (به مجاز) شخص خوش قد و قامت و ن
شمشادبویلغتنامه دهخداشمشادبوی . [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) که بوی و عطر مرزنجوش دارد. شمشاد که امروز ما می شناسیم بوی ندارد؛ ولی مرزنجوش یکی از ریاحین است ،یعنی اسپرمها و معطر است که ا
شمشادرنگلغتنامه دهخداشمشادرنگ . [ ش َ / ش ِ رَ ] (ص مرکب ) سبز خوشرنگ مانند شمشاد. (ناظم الاطباء) : شه از بهر آن سرو شمشادرنگ چنان سوخت کز تاب آتش خدنگ .نظامی .
شمشادسرالغتنامه دهخداشمشادسرا. [ ش َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رحیم آباد بخش رودسر شهرستان لاهیجان . سکنه ٔ آن 95 تن . آب آن از چشمه سار. محصول عمده ٔ آنجا پشم و لبنیات . اهالی
شمشادقدلغتنامه دهخداشمشادقد. [ ش َ/ ش ِ ق َ ] (ص مرکب ) راست قد و بالا. (ناظم الاطباء). آنکه چون شمشاد قامتی راست و بلند دارد : روزها رفت که دست من مسکین نگرفت زلف شمشادقدی سایه ٔ