شمخلغتنامه دهخداشمخ . [ ش َ ] (ع مص ) بلند شدن کوه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بلند شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ) (دهار). سمق (که
شمخلغتنامه دهخداشمخ . [ ش َ م َ ] (ع ص ) نیة شمخ ؛ نیت دور و بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
شمخلغتنامه دهخداشمخ . [ ش ُم ْ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شامخ . (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شامخ شود.
شمخرلغتنامه دهخداشمخر. [ ش ُم ْ م َ ] (ع ص ، اِ) مرد متکبر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). ادی شیر می نویسد: گمان میکنم این کلمه هم مأخوذ
شمخزلغتنامه دهخداشمخز. [ ش ِ / ش ُم ْ م َ ] (ع ص ) بلندنظر. || فربه و ستبر از مردم و از شتر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
شمخلغتنامه دهخداشمخ . [ ش َ ] (ع مص ) بلند شدن کوه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بلند شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ) (دهار). سمق (که
شمخلغتنامه دهخداشمخ . [ ش َ م َ ] (ع ص ) نیة شمخ ؛ نیت دور و بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
شمخلغتنامه دهخداشمخ . [ ش ُم ْ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شامخ . (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شامخ شود.
شمخرلغتنامه دهخداشمخر. [ ش ُم ْ م َ ] (ع ص ، اِ) مرد متکبر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). ادی شیر می نویسد: گمان میکنم این کلمه هم مأخوذ
شمخزلغتنامه دهخداشمخز. [ ش ِ / ش ُم ْ م َ ] (ع ص ) بلندنظر. || فربه و ستبر از مردم و از شتر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).