شمجلغتنامه دهخداشمج . [ ش َ ] (ع مص ) آمیختن . (ناظم الاطباء). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || شتاب کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اق
شمجرةلغتنامه دهخداشمجرة. [ ش َ ج َ رَ ] (ع مص ) مانند ترسیدگان دویدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
شمجیلغتنامه دهخداشمجی . [ ش َ جا ] (ع ص )ماده شتر تیزرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). اشتر زودرو. (مهذب الاسماء).
شمجرةلغتنامه دهخداشمجرة. [ ش َ ج َ رَ ] (ع مص ) مانند ترسیدگان دویدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
شمجیلغتنامه دهخداشمجی . [ ش َ جا ] (ع ص )ماده شتر تیزرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). اشتر زودرو. (مهذب الاسماء).
طخاملغتنامه دهخداطخام . [ طُ ] (اِخ ) کوهی است نزدیک آبی که متعلق به بنی شمجی از طایفه ٔ طی ّ میباشد و آن کوه را موفق مینامند. (معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 32).
کوک زدنلغتنامه دهخداکوک زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) دو پاره جامه را بهم پیوند کردن به طریق استعجال تا در دوختن کم و زیاده نشود. (آنندراج ). بخیه زدن با دست در روی پارچه و جامه . (از
جرملغتنامه دهخداجرم . [ ج َ ] (اِخ ) نام بطنی از طائفه ٔ طی است . (منتهی الارب ). مؤلف صبح الاعشی آرد: بطنی است از قبیله طی بدین نام و نسب ، بنوثعلبةبن عمروبن غوث بن طی . حمدا