شمالی دهستانیلغتنامه دهخداشمالی دهستانی . [ ش ِ ی ِ دِ هََ ] (اِخ ) از گویندگان قرن ششم هجری خراسان و معاصر ادیب صابر بوده و با وی مناظراتی داشته از جمله برای او قطعه ای گفته است که این
شمالیلغتنامه دهخداشمالی . [ ش َ / ش ِ / ش ُ ] (ص نسبی ) منسوب به شمال . منسوب به جهت شمال . (ناظم الاطباء).- شمالی پیکران ؛ ستارگانی که از شمال طلوع میکنند : جنوبی طالعان را بیض
اورکلغتنامه دهخدااورک . [ اَ رَ ] (اِ) آورک . ریسمانی که در شاخ درخت و مانند آن آویزند و کودکان در ایام عید نوروز در آن نشسته درهوا آیند و روند کنند. (از ناظم الاطباء) (برهان )
کشلغتنامه دهخداکش . [ ک َ ] (ص ) خوش . به معنی خوش و نیک باشد چنانکه گویند کش رفتار و کش گفتار یعنی خوش رفتار و خوش گفتار. (برهان ). به معنی خوب و خوش است و کشی مرادف خوبی است
بادخنلغتنامه دهخدابادخن . [ خ َ ] (اِ مرکب ) رهگذر باد.(برهان ) (ناظم الاطباء). جای گذار باد. سوراخی که ازآن باد درون خانه درآید چه خن و خون بمعنی سوراخ بود. (از فرهنگ خطی متعلق
جزدلغتنامه دهخداجزد. [ ج َ ] (اِ) جانوری باشد شبیه به ملخ و بعضی گویند شبیه به جُعَل است که در صحراها وعلف زارها بانگ طولانی کند و عربان صرار خوانند. (برهان ). جانوری شبیه به م
چزدلغتنامه دهخداچزد. [ چ َ ] (اِ) پرنده ایست به گرمای صعب بانگ بردارد بانگی تیز و او چند ناخنی باشد. (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 494 ذیل : «زله »). جانورکیست شبیه بملخ که پیوسته در غ