شلیاقلغتنامه دهخداشلیاق . [ ش َ ] (اِ) نام آلتی از آلات موسیقی یونانی و رومی ذات اوتار شبیه به چنگ . (مفاتیح ).
شلیاقلغتنامه دهخداشلیاق . [ ش َ ] (اِخ ) مجموعه ٔ صورت کواکب چنگ رومی . (ناظم الاطباء). دیگ پایه . سلحفاة. اثافی . یکی از صور فلکیه میان الدجاجة والجاثی علی رکبتیه است و روشن ترین صورت آن نسر واقعاست و به صورت لورا [ چنگ رومی ] یا کرکسی بالها فراهم آورده توهم شده است ، و آن مرکب از بیست و یک س
سلاقلغتنامه دهخداسلاق . [ س ُل ْ لا ] (اِخ ) عیدی است مر ترسایان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). عید صعود مسیح . (اقرب الموارد). عید نصاری . (المعرب جوالیقی ص 196).
سلاقلغتنامه دهخداسلاق . [ س َل ْ لا ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه از ماده سلق . (از اقرب الموارد). سخن گوی . (دهار). خطیب سلاق ؛ خطیب بلیغ و بلندآواز. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بلیغ. (اقرب الموارد). مرد قوی سخن . (مهذب الاسماء).
سلاقلغتنامه دهخداسلاق . [ س ُ ] (ع اِمص ، اِ) دمیدگی بر بن های دندان یا پوست رفتگی بن دندان است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || صلابتی است در پلک چشم از ماده ٔ اکاله که سرخ میگرداند پلک ها را و میریزاند مژه و سپس آن اطراف پلک را قرحه رساند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سرخ
نسر واقعفرهنگ فارسی معین( ~. قِ) [ ع . ] (اِمر.)یکی از ستاره های قدر اول صورت فلکی چنگ رومی (شلیاق ) .
چنگ رومیفرهنگ فارسی معین(چَ گِ) (اِمر.) شلیاق ، یکی از صورت های فلکی شمالی ؛ که به صورت چنگی فرض شده است . پرنورترین ستارة آن نسر واقع می باشد و اثافی و دیگ پایه هم گویند.
دیگ پایهفرهنگ فارسی عمید۱. دیگدان؛ اجاق.۲. سهپایۀ آهنی که دیگ را روی آن میگذارند.۳. (نجوم) یکی از صورتهای فلکی شمالی؛ چنگ رومی؛ شلیاق.
نسرفرهنگ فارسی عمیدکرکس.⟨ نسرِ طایر: (نجوم) [قدیمی] ستارهای در صورت فلکی عقاب.⟨ نسرِ واقع: (نجوم) [قدیمی] ستارهای در صورت فلکی چنگ (شلیاق).