شلقلغتنامه دهخداشلق . [ ش َ ] (از ع ، اِ) شلیک . (ناظم الاطباء).- شلق کردن ؛ شلیک کردن و آتش زدن اسلحه ٔ آتشی . (ناظم الاطباء). رجوع به شلیک شود.
شلقلغتنامه دهخداشلق . [ ش َ ] (ع مص ) به تازیانه زدن کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جماع کردن . || به درازا شکافتن گوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطب
شلقلغتنامه دهخداشلق . [ ش َ ل ِ / ش ِ ](ع اِ) نوعی از ماهی کوچک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مارماهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از
شلغلغتنامه دهخداشلغ. [ ش َ ] (ع مص ) شکستن سر کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
شلقةلغتنامه دهخداشلقة. [ ش ِ / ش َ ق َ ] (ع اِ) بیضه ٔ سوسمار که می نهد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
شلقةلغتنامه دهخداشلقة. [ ش ِ / ش َ ق َ ] (ع اِ) بیضه ٔ سوسمار که می نهد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
شلقةلغتنامه دهخداشلقة. [ ش ِ / ش َ ل َ ق َ ] (ع اِ) کوبه و میخکوب چوبین . (ناظم الاطباء). کوبه که بدان چیزی را شکنند. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || چابک سوار. (ناظم الاطباء). ||
شلقةلغتنامه دهخداشلقة.[ ش ِ ق َ ] (ع اِ) کارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به شلطاء شود.
علی شلقامیلغتنامه دهخداعلی شلقامی . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن محمدبن محمدبن اسماعیل شلقامی قاهری شافعی . ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قاهری شود.