شاپی و تاپیلغتنامه دهخداشاپی و تاپی . [ شاپ ْ پی ُ تاپ ْ پ ] (ق مرکب ، از اتباع ) با عجله ، بدون دقت و مراقبت ، سرسری .
شرپیلغتنامه دهخداشرپی . [ ش ِ رِپ ْپی ] (اِ صوت ) صوت برخورد جسمی با آب . منسوب به شرپ ، که حکایت آواز زدن دست یا برخوردن دست به چیزی . برای نشان دادن صدا یا شدت افتادن چیزی (مث
شقاقیلغتنامه دهخداشقاقی . [ ش َ ] (اِخ ) نام طایفه ای از اکراد آذربایجان که بسبب مهاجرت با ترکان شاهسون مذهب شیعه را پذیرفته اند. (از تاریخ کرد ص 123).
شقاریلغتنامه دهخداشقاری . [ ش ُ را / ش ُق ْقا را ] (ع اِ) لاله و یا گیاهی دیگر سرخرنگ . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گیاهی است . (از مهذب الا
شقاذیلغتنامه دهخداشقاذی . [ ش َ ذا ] (ع اِ) ج ِ شَقْذ و شِقْذ و شُقَذ. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ شقذ، به معنی بچه ٔ آفتاب پرست . (آنندراج ). و رجوع به شقذ شود.
armed forcesدیکشنری انگلیسی به فارسینیروهای مسلح، مجموع نیروهای زمینی و هوایی و دریایی، نیروهای ارتشی
شاپی و تاپیلغتنامه دهخداشاپی و تاپی . [ شاپ ْ پی ُ تاپ ْ پ ] (ق مرکب ، از اتباع ) با عجله ، بدون دقت و مراقبت ، سرسری .
شرپیلغتنامه دهخداشرپی . [ ش ِ رِپ ْپی ] (اِ صوت ) صوت برخورد جسمی با آب . منسوب به شرپ ، که حکایت آواز زدن دست یا برخوردن دست به چیزی . برای نشان دادن صدا یا شدت افتادن چیزی (مث
شقاقیلغتنامه دهخداشقاقی . [ ش َ ] (اِخ ) نام طایفه ای از اکراد آذربایجان که بسبب مهاجرت با ترکان شاهسون مذهب شیعه را پذیرفته اند. (از تاریخ کرد ص 123).
شقاریلغتنامه دهخداشقاری . [ ش ُ را / ش ُق ْقا را ] (ع اِ) لاله و یا گیاهی دیگر سرخرنگ . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گیاهی است . (از مهذب الا