شقحیلغتنامه دهخداشقحی . [ ش ُ ق َ حی ی ] (ع ص ) شقحیة. سرخ . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به شقحیة شود.
شاهینگویش اصفهانی تکیه ای: šâhin طاری: tirak طامه ای: siyâhtâs طرقی: šâhin کشه ای: šâhin نطنزی: šâhin
hawkدیکشنری انگلیسی به فارسیشاهین، قوش، باز، با باز شکار کردن، دوره گردی کردن، طوافی کردن، فروختن، سینه صاف کردن، جار زدن و جنس فروختن